NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
من بند کفش شما بسیجیان هستم!
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه اقای « فخر الدین حجازی » آمده بودند منطقه برای دیدار رزمندگان. ایشان در سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند گفتند : من بند کفش شما بسیجیان هستم!
یکی از برادران نفهمیدم خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد . از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیباینی از این جمله تکبیر گفت . حمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!
کله مثلثی
مربی که به ما آموزش تاکتیک می‌داد، خیلی سختگیر بود و بچه‌ها سعی می‌کردند به نحوی از زیر بار آموزش شانه خالی کنند. اما مربی برای اینکه خیال همه را راحت کند گفت: «بچه‌ها همانطور که می بینید سر من مثلثی شکل است؟ برای همین هم کسی نمی‌تواند کلاه سرم بگذارد. پس مثل بچه‌های خوب بنشینید و کارتان را انجام بدهید و کلک نزنید.»
تو فقط یک پایت قطع شده
بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی ‌تابی می ‌کردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت: « چیه، چه خبره ؟ تو که چیزیت نشده بابا! تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی ؟! تو فقط یک پایت قطع شده ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمی‌گه!
این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود! بعد توی همان حال که درد مجال نفس ‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقه ‌هایی هستند این امدادگرا...
دیگ و خمپاره
یک روز عصر موقع پخش مستقیم غذا! خمپاره زدند، همه فرار کردیم. هر یک از سویی، برخاستیم و آمدیم. دیدیم خمپاره درست خورده کنار دیگ غذا، اما عمل نکرده است.
به همدیگر نگاه کردیم، دوست رزمنده‌ای گفت: باز گلی به جمال و شجاعت دیگ! با همه سیاهیش از ما رو سفیدتر است. از جایش تکان نخورده، آفرین.
یکی دیگه گفت: اگه این جناب دیگ مثل ما شیرجه رفته بود روی زمین که ما الان چیزی برای خوردن نداشتیم.

[ دوشنبه 89/7/26 ] [ 7:13 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 243
بازدید دیروز: 626
کل بازدیدها: 4923014